
چگونه مهار بیابانزایی میتواند به تضمین آینده مشترك من و تو بینجامد؟
شعار امسال روز جهانی مقابله با بیابانزایی، تأكید بر عزمی فرامنطقهای برای حفظ آب و خاك دارد.
در حقیقت، دانشمندان این حوزه بر این باورند كه اگر قرار است كیفیت و مطلوبیت حیات برای آدمی در آینده تضمین شود، باید بیش از پیش بكوشیم تا به حراست و پاسداری از 2مؤلفه اصلی تولید غذا، یعنی آب و خاك كمك كنیم.
این همان دریافتی است كه بیش از 3 دهه پیش بهدرستی و با افتخار در میثاقنامه ملی ایرانیان، یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی هم گنجانده شده است. اصل 50 قانون اساسی ما میگوید: حفظ حیات اجتماعی رو به رشد جامعه ایران در گرو حراست از محیطزیست است.
این میتواند واقعیتی غرورآفرین باشد كه نویسندگان قانون اساسی ما در 30 سال پیش بر همان موضوعی تأكید كردهاند كه اینك نخبگان كنوانسیون مقابله با بیابانزایی و كاهش اثرات خشكسالی در سازمان ملل متحد بر آن پای میفشارند و بهعنوان شعار همه مردم ساكن در تمام كشورهای تمام قارههای جهان برای سال 2009 انتخاب كردهاند.
اما مردم شریف ایران!
بیاییم كلاه خود را قاضی كنیم و به عملكرد خود و 9 دولتی كه تاكنون بر سركار آوردهایم، دقت كنیم! به راستی چه نمرهای را حاضریم به خویش و دولتهای مورد اشاره اختصاص دهیم؟ چه اندازه در شناخت جریان ویرانگر بیابانزایی و مهار آن موفق عمل كردهایم؟ چرا حتی هنوز نتوانستهایم نقشهای سراسری از میهن تهیه كنیم كه نشانمان دهد حساسیت اراضی به بیابانزایی در چه وضعیتی است؟
چرا هنوز یك مطالعه دقیق برای تعیین نرخ بیابانزایی در كشور بسامان نرسیده است؟ چرا همچنان سفرههای زیرزمینی ما در حال كاهش سطح آب بوده و زمین در اغلب نقاط مركزی و شرقی كشور پیوسته نشست میكند؟ واقعاً آیا این خجالتآور نیست در كشوری كه صاحب یك اصل اختصاصی برای حفظ محیطزیست در قانون اساسیاش است، نرخ فرسایش آبی و بادی از مرز شش برابر میانگین جهانی هم گذر كرده باشد؟
آیا شرمآور نیست كه بیش از نیمی از آبادبومهای آن متروكه شده باشد؟ آیا سزاوار است كه نعمت سیل در ایران به نقمت بدل شود و سالانه خسارات هنگفتی را متوجه مردم و مملكت كند؟ واقعاً این درد را باید به كه بگوییم كه بهرغم افزایش دانایی و كاربرد نرمافزارهای بیشتر و دقیقتر و بهروزتر در حوزه دانش هواشناسی و پیشبینی اثر خشكسالی، همچنان عقوبتهای خشكسالی در این كشور كارمایههای فراوانی را به هدر میدهد و اینك – به گفته سازمان ترویج، آموزش و تحقیقات كشاورزی - به مرز 190 هزار میلیارد ریال در سال گذشته رسیده است.
آری، 13 سال است كه جمهوری اسلامی ایران نیز همپای بیش از 170 كشور عضو كنوانسیون جهانی مقابله با بیابانزایی، آیینهای نكوداشت این روز جهانی را در هفدهم ژوئن (27 خرداد) برگزار میكند. 13سال است كه در این آیینهای رسمی، عالیترین مقامات كشور شركت كرده و از عزم دولت متبوع خویش برای مقابله با بیابانزایی و كاهش اثرات خشكسالی سخن میگویند؛ امّا حاصل این همایش و نكوداشتها واقعاً چه بوده است؟ آیا توانستیم از شوری اراضی خویش بكاهیم؟ آیا توانستیم روند فرونشست سرزمین را متوقف كنیم؟ آیا از تعداد گونههای گیاهی و جانوری در معرض انقراض كم كردهایم؟
آیا بر كیفیت آب و خاك این بوم و بر مقدس افزودهایم؟چرا نمیآییم و مرد و مردانه نمیگوییم كه به چه دلیل هیچ دستاورد غرورآفرینی در طول همه این سالها نداشتهایم؟ مگر ایران در شمار نخستین كشورهایی نبود كه به عضویت پیمان جهانی مقابله با بیابانزایی در سال 1375 درآمد؟ مگر ما برنامه اقدام ملی مقابله با بیابانزایی را در دولت هشتم نهایی نكردهایم؟ پس چرا هنوز حتی یك گزارش از میزان پیشرفت اهداف مندرج در آن برنامه ارائه نشده است؟ اصلاً چرا باید كمیته اقدام ملی مقابله با بیابانزایی در طول 4سال گذشته فقط 2 بار تشكیل جلسه دهد؟ما این درد را باید به كجا ببریم؟
و كلام آخر آنكه
بیابانزایی میتوانست كاری كند كه ما قدر داشتههای طبیعی و انسانی خود را بیشتر بدانیم. خطر بیابانزایی میتوانست سبب شود تا ما بیشتر از هر ملتی در جهان به حفظ آب و خاك خویش همت گماریم؛ اما عملاً نابخردی و سهلانگاری حاكم در حوزه مدیریتی این عرصه سبب شد تا چالش بیابانزایی به یكی از بزرگترین بحرانهای فراروی ما بدل شده و بسیاری از اندوختههای ارزشمند طبیعیمان را نیز با شتابی دمادم افزاینده از دست دهیم.
رخداد توفانهای گرد و غبار در حاشیه جنوب و جنوب غربی كشور كه در طول 2 سال گذشته به طرز حیرتانگیز و نگرانكنندهای افزایش یافته است و نیز تكرار بارانهای گلآلود در پایتخت ایران، همه و همه نشان میدهد كه غول بیابانزایی امروز بیش از هر زمان دیگری چنگ و دندانهایش را به ما نشان داده است. آیا سزاوار است كه ما همچنان در خواب باشیم و بمانیم؟
محمد درویش، همشهری انلاين
تعداد بازدید: 3810
ارسال نظر