من سکوت اختران آسمان دانم که چیست
من سکوت عشق بحر بیکران دانم که چیست
اینجا زمین خداست؛ صدای ما را از کویر میشنوید. و مگر از کویر، رمزآلودتر، شگفتانگیزتر، اعجابآورتر و ماهتر دیدهای؟
هرجای دنیایی، سمت کویر بیا؛ و ببین خدا تا چه اندازه ستاره بر سینهریز آسمان چیده و بر دوش فلک تا دلت بخواهد مدال آویخته!
چشمانت اگر یک دل سیر معجزه میخواهد، کوله بارت را ببند و سمت کویر ما راهی شو!
دستانت اگر خنکای ریگ روان میخواهد، پای در رکاب سفر بگذار!
بیا که مردمان کویر، خانه از مِهر مهیا کرده و سقفش را ستاره آویختهاند.
بیا که مردمان کویر خستگیت را با مهماننوازیِ بیحدشان برطرف میکنند و با خنکای نسیم شبانه، آتش از دلت فرومینشانند!
بیا مباد که جادوی ستارگان، در میان کتابها خاک خورد، بیا که راز ریگهای سحرانگیز برملا شود، بیا که چشمت نورهای مصنوعیِ جهان را کناری نهد بلکه به جمال نور حقیقی روشن شود.
بیا که کویر سکوتش را بشکند و ناگفتههای بسیارش را در گوش جانت واگویه کند.
بیا که نام اختران در دفتر شعرت بدرخشد و کتاب قصهات، سرشار از خاطرات کویریان باشد.
با سپاس از انجمن نجوم اختران
ارسال نظر